سفر به همدان
دوازدهم اردیبهشت ماه مامانبزرگ بابا مهدی فوت شد و من و بابا مهدی تصمیم گرفتیم برای عرض تسلیت و شرکت در مراسم هفتم به نهاوند که یکی از شهرهای استان همدانه سفر کنیم.حیف شد خیلی دوست داشت آرشی رو ببینه.روحش ساد.
جونم براتون بگه چهارشنبه هفدهم اردیبهشت ساعت شش صبح راه افتادیم.واسه صبحونه اندیمشک توقف کردیم و یه صبحونه دبش به بدن زدیم
آرشی تازه از خواب بیدار شده
بعد از مراسم یه شب عمو مجتبی ما رو واسه شام خونشون دعوت کرد
آرشی در جال بازی با علیرضا پسر عمو مجتبی .علیرضا عاشقت شده بود و همش می گفت من و آرش کپی همیم.علیرضا در حال اتمام کلاس دوم بود
از اونجا که بابا عاشق کبابه میخواد تو رو هم مثل خودش کبابی کنه.توی نهاوند یه کبابی قدیمی و خوب به نام هبت وجود داره بهتون توصیه میکنم حتما یک بار هم که شده کبابش رو امتحان کنید
شنبه راه افتادیم سمت همئان از لحظه ورودما به همدان آقا بارون زد که بیا و ببین
شب اول قرار شد با بابا و دایی بریم بازار ولی اینقد بارون زد که مثل موش آب کشیذع فقط تونستیم بریم یه پیتزایی معروف به نام اسپی یاس.دایی پیتزا یونانی من پیتزا چیلی و بابا پیتزا زبان سفارش دادیم اتفاقا همون شب ماهگردت بود و تو عزیز دل یازده ماه شدی
توی جاده گنجنامه چند تا باغ رستوران هست که به پیشنهاد دایی واسه ناهار رفتیم باغ رستوران ساحل.دایی پیشنهاد دیزی من کباب قفقازی و بابا پیشنهاد کباب دنده داد خداییش غذاش حرف نداشت زیبایی باغ هم که دیگه جای خودشو داشت
دوشنبه هم رفتیم لاله جین
من برعکس دو سال پیش امسال کم خرید کردم
خلاصه این هم از سفر به همدان توی این سفر تو داشتی دندون در می آوردی یه ذندون بالا و یه دندون پایین