هفت ماهگی
پسمل تنبل مامان هفت ماهه شد ولی دریغ از یه مروارید خوشگل
شش روز قبل از هفت ماهگیت مامان و بابا و مامان بزرگ و پدربزرگ بابایی اومدن اهواز
از بدو ورودشون پیپی کردنای مکرر تو شروع شد و تا امروز که این مطلب رو دارم می نویسم بهتر که نشده هیچ بدتر هم شده طوریکه حتی آب هم که می خوری پیپی می کنی اینقد نگرانم که حد و حساب نداره آخه پشتت هم قرمز قرمز و پر از جوش شده از همکارا پرسیدم می گن شاید بخاطر دندون یاشه.فعلا که کارم شده پیپی شستن و پماد مالیدن تو را خدا دعا کنید چیزیش نشده باشه
تو را خدا ببینید پسرم چقد لاغر شده
آرشی خوشگل ما به لب تاپ علاقه داره خودتون می تونید تو عکس مشاهده کنید
تو این چند روز که نبودیم اعصایم حسابی خرد شده بود از یه طرف همش باید آرش رو می شستم و پماد می مالیدم از طرف دیگه لاغر شدن پسرم و بی خوابی کلافمکرده بود. جونم براتون بگه یه روز بعد ازظهر پسملی رو بردم دکتر خودش که براش آزمایش کشت ادرار و مدفوع نوشت و گفت گوشهای آرش جونم یکم التهاب داره و باید شربت مصرف کنه. دو سه روز بعد هم نوبت بهداشت آرش بود که گفتن دیگه آرشی می تونه تخم مرغ،عدس و ماست بخوره .دسی مامان هم از عطاری واسه فندق مامان دارو گرفته بود
دبگه نه روز از اسهال کردنای آرشی می گذشت که یه روز ساعت 5 بعد ازظهر با بابا مهدی رفتیم کلینیک تخصصی ابوذر و ساعت 8 نوبتمون شد دکتر که وزنت کرد وزن کم کرده بودی گفت عفونت ویروسیه واست یه شربت نوشت و گفت جوشای پشتت واسه اسهالته چون محیط اسیدی می شه و گفت دیگه نباید از پماد استفاده کنم .خدا خیرش بده دکتری مهربون رو انگاری دستش شفا بود.بالاخره حال آرشی ما بعد از یازده روز خوب شد.خدایا شکرت
اما از عادتهای این روزای آرشم بگم.
باید با صدای بلند آهنگ و روی پای مامانش بخوابه این آرش ما
وقتی روی تخت پبشم می خوابه از بس که غلت می زنه تا صبح ده بار بیدار می شم
به پبام بازرگانی و کارتون دبدن هم علاقه پیدا کرده این هم مدرکش
این قند عسل مامان تازگیا باهامون حرف می زنه و به به و دد میگه. تازه بشکن زدن هم یاد گرفته
و حالا چند تا عکس با توضیحات
یه روز که کار داشتم تو و عروسکا و توپات رو گذاشتم تو نی نی لا لایت و تو هم باهاشون بازی کردی
از یس که غلت میزنی دورتادورت رو بالش می ذاریم
یه شب با خاله الی رفتم بازار و این ماشین و فیل رو برات گرفتم
اما این عکسها مربوط می شه به روزی که خالی الی موهای تو رو با کش بست و شدی یه دخمل خوشگل
از اونجا که از چهار دست و پا رفتن خبری نیست من و بابا تصمیم گرفتیم واسه آرشی جونی یه روروئک بخریم شاید لا اقل آقا افتخار راه رفتن رو به ما بده
البته از اونجا که هرچی دم دستت باشه تو دهنت می ذاری سه تا جغحغه واست گرفتیم و از اونجا که عشق کنترل هم هستی واست یه کنترل هم گرفتیم
و این هم حال کردن آرشی با روروئکش
دغدغه این روزای من اینه که تو خوشمزه مامان فقط چند دقیقه ناقابل بخوابی تا مامان به کاراش برسه یا حداقل یکم استراحت کنه،قبل از ساعت دو شب که اصلا و ابدا نمی خوابی ساعت دو هم که می خوابی تا صبح جندبار بیدار می شی.
و اما از شیرینکاریهات بگم که حسابی دل می بره یه روز که بابا مهدی رفته بود حمام چون دست من بند بود حولش رو گذاشته بود پشت در حمام و تو فسقلی با روروئکت مسیر کوتاهی رو پیمودی تا به حوله برسی و کمربند حوله رو تو دهن کوچولوت بذاری
و اما عاشق گوی روی میز ال ای دی هم هستی و با زحمت خودت رو به اون هم رسوندی
یه روز تو آشپزخونه مشغول کار بودم که دیدم مثل یه سرباز سینه خیز خوت رو به میز ال ای دی رسوندی و کشو رو باز کردی و هر چی سیم توی کشو بود رو داری درمیاری
صبح هفدهم بهمن که از خواب بلند شدم دیدم پسملی تب داره و بله آبریزش بینی هم داره و دیگه معلوم شد سرما خوردی من هم مامان درمانی رو شروع کردم و به تو شربت سرما خوردگی و استامینوفن دادم .توی مدت سرماخوردگیت دوباره پیپی کردنای مکرر تو شروع شد خلاصه سرما خوردگی آقا آرش ما سه روز طول کشید و الان که این مطالب رو می نویسم خوب شدی پسمل گلم